هدیه خواهر جونی
مدتی که من و ضحی در بیمارستان بودیم. زینب خانم و باباجون سعی می کردن به هم دلداری بدن و منتظر باشن که هر روز ساعت 3 بیان ملاقات. وقتی اومدیم خونه، زینب جان این نقاشی رو به ضحی داد.( هر چند ضحی لی لی سعی در خوردن نقاشی داشت). این محبت خواهرانه قابل تحسینه. ...
نویسنده :
مامان ضحی
21:42